Announcement

Collapse
No announcement yet.

SAD - bachehaye khiabanie Iran

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • SAD - bachehaye khiabanie Iran

    كودكاني رنگ پريده از والديني تكيده با لباسهاي كثيف و كهنه، زندگي در چادرهاي پاره پاره به اميد يافتن تكه‌اي نان، واقعيتي تلخ است كه گروهي از هموطنانمان در سنگزارهاي حائل كرج و شهريار با آن مواجهند.

    كودكاني كه مدرسه را نمي‌شناسند، زنان، دختران و جواناني كه آرزوي داشتن يك دست لباس نو براي آنان يك روياست، آبي وجود ندارد كه بشود به حمام فكر كرد، بهداشت مفهومي ندارد و براي هر ‪ ۱۰۰‬نفر فقط يك توالت آنهم از نوع بياباني وجود دارد.

    خوابيدن شش تا ‪ ۱۰‬آواره زير يك چادر شش - هفت متري، تحمل گرماي ‪۴۰‬ درجه‌اي تابستان و سرماي زير صفر زمستان با شكمهاي گرسنه، ترس هميشگي از رانده شدن دوباره و ... اينها گوشه‌اي از اوضاع اين هموطنان آواره است كه بيشتر به تصور و خيال مي‌ماند تا واقعيت.

    تعدادي از اين گروه حدودا ‪ ۵۰‬خانواري كه عمدتا اهل زابل و كوچ كرده به استان گلستان هستند، از چهار سال پيش به اين نتيجه رسيدند كه براي تامين سعادت بيشتر خود و فرزندانشان راهي پايتخت شوند.

    افراد ياد شده با اين رويا كه مي‌توانند با حضور در تهران، از چنگ فقر رها شوند كوچ بعدي خود را آغاز كردند اما بسرعت به اين نتيجه رسيدند كه قادر به ادامه حيات نيستند تا چه رسد به تامين سعادت خانواده.

    اين كوچنده‌ها كه اطرافيانشان را نيز تشويق به مهاجرت كردند، بناچار راهي كرج شدند اما در اين كلان‌شهر نيز فضايي براي ادامه حيات نيافتند و سر از سنگزار و زير تير برق فشار قوي درآورده و از راه جمع‌آوري اشيايي در داخل زباله‌ها و فروش آنها، امرار معاش مي‌كنند.

    اين سنگزار در دهستان "هفت جوي" شهرستان شهريار قراردارد كه در انتهاي جنوب شرقي كرج و جنب فرديس واقع شده‌است.

    شايد اين هم از شوربختي اين آدمهاست كه مرز بين دو شهرستان را براي گذران عمر انتخاب كرده‌اند، مساله‌اي كه باعث شده هر يك از مسوولان كرج و شهريار ديگري را موظف به رسيدگي به آنان قلمداد كند.

    به گفته اين چادرنشينها مسوولان هر دو شهرستان تنها به دنبال پاك كردن صورت مساله بوده و بر اين امر اتفاق نظر دارند كه اين عده بايد از اينجا بروند.

    اينكه اين آوارگان به كجا بروند، چه كس و يا نهادي مسوول رسيدگي به وضعيت اسفناك آنان است و آيا كوچ اجباري آنان به هر جاي ديگر اين ناهنجاري را به آنجا منتقل نمي‌كند؟ گوشه‌اي از پرسشهايي است كه در اذهان نقش مي‌بندد.

    اما اين گروه چه كساني هستند، از كجا كوچ كرده‌اند، به چه مي‌انديشند و با چه مشكلاتي دست و پنجه نرم مي‌كنند؟ پرسشي است كه پرسشگر با چند دقيقه حضور در آنجا، چهره نمايان فلاكت را مشاهده خواهد كرد.

    خبرنگاران ايرنا در كرج، چند ساعتي در اين منطقه حضور يافتند كه ابتدا با بي‌رغبتي ساكنان و در پايان با اميدواري آنان مواجه شدند.

    به پيرمردي كه به نظر مي‌رسيد، بزرگ اين گروه باشد، نزديك شديم و پس از سلام و معرفي خود، از او خواستيم خود را معرفي كند كه فورا دست به جيب كرد و شناسنامه‌اش را به ما نشان داد.

    در اين سند اين گونه معرفي شده‌است: "نام و نام خانوادگي: حسين مالكي راد، تاريخ تولد: ‪ ،۱۳۱۶‬محل صدور: بخش درگي پشت شهرستان زابل".

    از او پرسيده شد براي چه شناسنامه ارائه كردي، گفت: مي‌خواهم سندي دال بر ايراني بودن ارائه كنم و بگويم از بيگانگان نيستيم و خواسته‌اي هم جز "مجاز بودن به زندگي در بيابان"، نداريم.

    "دزد نيستيم، بچه‌هايمان از صبح تا شب در لابلاي زباله‌ها، به دنبال آهن پاره، پلاستيك كهنه، خرده شيشه و كاغذ باطله هستند تا بتوانند با فروش آنها، پول ناچيزي را براي خانوادها تامين كنند".

    پيرمرد، علت كوچ خود را بروز خشكسالي در استان سيستان و بلوچستان و از دست رفتن منابع حياتي خود و اطرافيانش ذكر كرد.

    وي گفت: زندگي خوب را درك مي‌كنيم و خيلي علاقه‌مند هستيم در مكاني بسر بريم كه از حداقلها مانند اتاق مسقف، آب شرب سالم، غذاي مناسب و محيط بهداشتي و امن برخوردار باشد.

    مرد ميانسالي كه تسلط بيشتري به زبان فارسي داشت و گاه صحبت‌هاي اين پيرمرد را براي خبرنگاران و گزارشگران ترجمه مي‌كرد، وارد صحبت شد و گفت:
    چهار دهه قبل بخاطر خشكسالي مرگبار، محل زندگيمان را در استان سيستان و بلوچستان به مقصد شهرستان گنبد از توابع استان مازندران آن زمان و استان گلستان امروز ترك كرديم.

    علي ميرزايي ‪ ۵۲‬ساله افزود: ابتدا در يكي از روستاهاي گنبد به كار كشاورزي پرداختم اما با اين شغل بخاطر پرجمعيت بودن خانواده تحت پوشش، نتوانستم از عهده مخارج آن برآيم.

    وي تصريح كرد: به جوشكاري روي آوردم اما بازار اين كار كساد بود، راهي تهران و پس از آن كرج شدم اما در اين دو كلان‌شهر نيز نتوانستم هزينه زندگي خانواده را تامين كنم.

    "فشار زندگي باعث شد فرزندانم را به شغل جمع‌آوري اشيا از ميان زباله‌ها ترغيب كنم و خود نيز اگر كار جوشكاري يافتم كه به آن مشغول در غير اين صورت با بچه‌هايم همكار شوم."
    به جواني مي‌رسيم كه مي‌گويد ‪ ۲۱‬سال دارد، اگرچه چهره او بيش از اين را نشان مي‌دهد، ترديد داشتيم كه بخاطر وجود مشكلات اقتصادي، از او بپرسيم كه متاهل است يا مجرد، اما اين سوال مطرح شد و جوان پاسخ داد متاهل و داراي دو فرزند است.

    فرزندانش را كه مانند ساير بچه‌ها به دورمان حلقه زده بودند، نشان داد كه دو و سه ساله بودند.

    از وي پرسيده مي‌شود كه چه مشكلاتي دارد؟ او بر اين نكته تاكيد كرد:
    ظاهر زندگيمان نياز به گفتن ندارد، از تغذيه بگويم كه بهترين غذايمان سيب زميني آب پز است
    نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران


    صادق هدايت؛ بوف کور

  • #2
    PART TWO

    وارد دنياي كودكي ساكنان سنگزار هفت جوي شديم، تقريبا هيچ بچه‌اي كفش يا دمپايي نداشت، تعدادي هم فاقد لباس بودند، برخي بچه‌هاي دو - سه ساله لخت مادرزاد مشغول بازي بودند، هيچ كودك شسته و حمام‌كرده‌اي قابل مشاهده نبود و احدي به مدرسه راه نيافته بود.

    يكي از كودكان، سر يكي از همسالان خود را نشان داد كه نيمي از آن داراي پوست چروكيده و بيمارگونه و نيم ديگر آن طبيعي و داراي مو بود و با خنده گفت: سرش را سگ گاز گرفت و نزديك بود او را بخورد.

    شايد اين كودك پر بيراه نگفته باشد چرا كه در اين بيابان سنگزار سگهاي ولگرد به وفور يافت مي‌شود.

    از كودك لاغري كه سنگي را بر سرسنگي ديگر مي‌كوفت، پرسيديم ناهار خوردي ابتدا متوجه پرسش نشد، تكرار كرديم و در حالي كه عقربه ساعت به ‪ ۱۵‬نزديك مي‌شد، اين كودك با بالا دادن سر به سمت آسمان و زبان اشاره، پاسخ منفي داد.

    كودك حدودا ‪ ۱۰‬ساله ديگر كه ظاهر نسبتا بهتري از بقيه داشت، مورد پرسش قرار گرفت كه آيا ناهار خوردي؟ پاسخ مثبت و "سيب زميني" را شنيديم.

    اميدوار شديم سوال بعدي را طرح كرديم "آيا به مدرسه مي‌روي"؟ جواب منفي داد.

    پرسيديم تاكنون از كنار مدرسه رد شده‌اي كه با پاسخ منفي و دور شدن از محل، به اين گفت و گو پايان داد.

    يك ساعت و نيم از حضورمان در اين سنگزار مي‌گذشت كه هيچ بانويي را مشاهده نكرديم، به بخشهاي ديگر سر زديم كه بعضي از آنها را در پشت چادر پاره‌ها ديديم.

    آرام، آرام و گويا خجالت‌كشان به خبرنگاران نزديك شدند و چهره‌هاي غمبارشان را نشان دادند.

    "كنيز مزارزهي" اولين بانويي بود كه با خبرنگار وارد گفت و گو شد اما با اكراه و در پاسخ به اين پرسش كه "چه مشكلاتي داريد"؟ گفت: تمام زندگي ما مشكل است.

    "چادرنشيني در بيابان با سرماي كشنده و گرماي هلاك‌كننده و هر آن منتظر مامور بودن براي فرود آوردن سقف بر ساكنان".

    تصور مي‌شد كه "كنيز" به زبان بلوچي داراي معنايي متفاوت از زبان فارسي باشد و به همين دليل از او پرسيده شد اين واژه در زبان شما چه معني دارد؟ پاسخ داد يعني خدمتكار كسي بودن.

    يكي از همراهان هنگام بازگشت درباره اين خانم گفت: گويا والدين او مي‌دانستند چه سرنوشتي در پيش خواهد داشت و آگاهانه اين نام را بر او نهادند.

    مزارزهي تصريح كرد: اكنون با شوهر دوم زندگي مي‌كنم و سه فرزند يتيم را با خود آوردم و شوهرم نيز سه فرزند مادر ازدست داده دارد كه سرپرستي اين شش فرزند را برعهده دارم.

    "جمعه مزارزهي" ديگر بانويي است كه لب به سخن گشود، سن او مورد پرسش قرار گرفت كه گفت: شناسنامه ندارم، اما نتوانست علت آن را بيان كند.

    وي اظهار داشت: اگر نيكوكاري پيدا شود و نان خالي را براي ما تامين كند راضي هستيم و مي‌توانيم فرزاندانمان را قانع كنيم.

    مزارزهي يادآور شد: از صبح زود فرزندانمان را بيدار و آنان را روانه مكانهاي جمع‌آوري زباله‌ها مي‌كنيم تا وقتي شب به خانه برمي‌گردند دستشان پر باشد اما بعضا شاهد دست‌هاي خالي كودكان، نوجوانان و جوانان هستيم.

    به دنبال يافتن مسوولان براي پاسخگويي بوديم كه به "مهناز هويدا" رئيس كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراي اسلامي شهر كرج رسيديم، طرح موضوع، او را واداشت كه همراه خبرنگاران راهي منطقه "هفت جوي" شود.

    پس از ديدن وضعيت اسفناك آوارگان بود كه هويدا نتوانست احساسات خود را كنترل كند و گريست.

    او قول داد نهايت تلاش خود را در شوراي شهر كرج براي رسيدگي به اين هموطناني كه آواره به دنيا مي‌آيند، آواره زندگي مي‌كنند و آواره مي‌ميرند، انجام دهد.

    قصد خداحافظي از چادرنشينان ساكن در هفت جوي شهريار را كه در بدو امر پذيرايمان نبودند، داشتيم اما آنان هر بار با باز كردن باب گفت و گو در باره موضوعات ديگر و بعضا تكراري، مانع ما براي ترك محل مي‌شدند.

    كوچندگان با اين نگاه به خبرنگاران اجازه مرخصي دادند كه با اطلاع‌رساني زمينه آسايششان فراهم آيد و حتي بر اين نكته تاكيد كردند كه مبادا با اين كار، تنگنايي براي آنان ايجاد شود.

    در راه بازگشت به ايرنا، به اين موضوع فكر مي‌كرديم كه چرا چنين شد و چگونه بايد اين امور ساماندهي شود؟
    خبرنگار ايرنا نظر مسوول ستاد پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي فرمانداري شهرستان كرج را در اين‌باره جويا شد.

    "مهدي براري" گفت: سال گذشته اين افراد در آن مكان شناسايي شدند و طي مكاتباتي با دادستاني مقرر شد، مشخص شود از لحاظ تقسيمات كشوري در حوزه كرج يا شهريار است.

    وي افزود: اكنون رسيدگي و يا كوچ اين افراد به عهده شهرستان شهريار واگذار شده و از طرفي نماينده اين چادرنشينان در فرمانداري شهرستان كرج تعهد داده‌است كه طي روزهاي آينده اين مكان را تخليه و به زادگاه خود سيستان و بلوچستان بازگردند.

    براري بدون اينكه توضيحي درمورد رسيدگي و ساماندهي موقت اين آوارگان بدهد، اظهار داشت: اين افراد غالبا در سطح شهر مشغول تكدي‌گري هستند.

    بحث قرار گرفتن محل استقرار اين افراد در حوزه استحفاظي شهرستان كرج و يا شهريار درحالي ادامه دارد كه اين آوارگان محتاج لقمه‌اي نان هستند و در اين ميان هدف كه همان رسيدگي به وضعيت آنان است، به فراموشي سپرده شده است.
    نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران


    صادق هدايت؛ بوف کور

    Comment


    • #3
      [IMG]http://www****an-e-sabz.org/news/homeless.jpg[/IMG]
      [IMG]http://www****anpressnews.com/english/images/00/koodak.jpg[/IMG]


      نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران


      صادق هدايت؛ بوف کور

      Comment


      • #4
        [IMG]http://www****anstreetchildren.com/kudak1.jpg[/IMG]












        Joloye bardekeshi az in mazlooman ke nemitonan az khodeshon defa konan ro begirid...

        In Vazifeye hameye mast
        نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران


        صادق هدايت؛ بوف کور

        Comment


        • #5
          so sad

          Comment


          • #6
            mojdegani ey khiaban khabha
            miresad tahmandeye boshghabha.........
            Tasavor kon jahaniro ke toosh zendan yek afsanast
            Tamame jangaye donya shodan mashmoole atash bast
            Kasi aghaye alam nist barabar ba hamand mardom
            Dige sahme har ensane tane har dooneye gandom
            Bedone marzo mahdoode vatan yani hame donya
            Tasavor kon to mitoni beshi taabire in roya

            Comment


            • #7
              ohhhhhh
              sooooo sad!!
              man keh iran boodam ina hey mioomadan be man band mikardan keh yeh adams bekharam, manam keh miraftam kenar lol
              vali yeh bar goft falamo begireh goftam bashe

              Comment


              • #8
                eyyyyyyy khoda chi mishod man pool dar bodam miaftam yesar iran be hemeye ina komak mikardam khodayesha in khoda nemidonam chera be man pool nemide chon midone man pool darim 3saatast hamaro midam in badbakhta hadeaghal 1 rooz shad bashan
                خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

                Comment


                • #9
                  kheili delam misozeh ke in bahehaye bigonah ro intor mibinam va kash onja bodam va hamehro dore khodam jam mikardam
                  shayadam kardam agr bargashtam iran

                  Comment


                  • #10
                    kheili khoobe age mishod jjbb jan...ama in bacheha zire daste kasayee hastand ke ba hamin sene kam kheili sharooran...kheili shode didam yeki khaste be in bacheha komak kone vali in bacheha to khiaboon aberooye tarafo bordan va age bozorgatar bashan jibe tarafam khali mikonan...behtarin kar hamine ke az tarafe dolat iran inaro jam konan...va fekri behleshoon konan ke albate ham anjam midan ta hodoodi
                    Love like you never got hurt
                    work like you don't need the money
                    Dance like no one is watching


                    تا عاقلان راهی برای یکبار خندیدن پیدا کنند دیوانگان هزار بار خندیده اند

                    Comment


                    • #11
                      khob avalan gg jan salam
                      hameh az dolat gele mikonan
                      vali khode khonevadeh chi basesh ghalateh va vaghti ke bache ha to oon mohit bozorg mishan yad migiran onham kar haye khalafo
                      vali man ye kasi ro mishenakhtam ke moalem bood va aslan bache nadash ye pesare 15 saleh ro az khiyaboon ovord va be hesh panah dad va mohabat migan hala in bache he aghast inghad be in khanome mirese va dosesh dareh ke nago
                      in khanomeh be bache komak kard ke dars bekhoneh va daneshgah bereh...
                      khob in ham ye komake kheili bozorge ke ye javani ro az in zendegio felakat bar nejat beded bedon inke tavaghoh dashteh bashi ........
                      man delam mikhad ke ye bache kocholo hadeaghal ghabol konam ke dosesh dashte basham va eshghamo behesh bedam
                      daram ehsasati mishem akhe man bache kheili dost daram

                      Comment


                      • #12
                        khob intoriam toosh peyda mishe...man maman bozorgam az in kara ziad mikard...agge mididi bachei gedayye mikone mibordesh khone behesh ghazo lebas midad...ama hamishe bacheha ye chiz boland mikardano farar mikardan...bazam maradbozrgam az karesh pashimoon nemsihid..ama manam age rooz bekhab bache dashte basham hatman az in bachehaye be sarpanaho be jaye bacham ghabool mikonam...chon in hame bache hastan ke niaz be khanevade daran...dige bachedar shodan chie...khoobe age khanevadehaye morafah be in bacheha komak konan
                        Love like you never got hurt
                        work like you don't need the money
                        Dance like no one is watching


                        تا عاقلان راهی برای یکبار خندیدن پیدا کنند دیوانگان هزار بار خندیده اند

                        Comment


                        • #13
                          dar har keshvari intor hast...

                          dolat har kari bekone ta mellat moshkel daran mesle etiad, gambling va gheire intori chiza hast...

                          chizi ke to iran moshkel hast ineke ye systeme dorost baraye defa az hoghoghe bacheha bayad ijad beshe...

                          moraghebat bekonan az hoghoghe ina... moraghebat konan har bachei be madrase mire...

                          begardan va kasai ke az kargare kodak va zire 15 sal estefade mikonan ro jam avari konan ya ye rahe hal joloshon bezaran...

                          khanevadeha ro hemayat konan...

                          khanevadehaye motad va faghir ro tahte hemayat gharar bedan...

                          kholase kheili kar dare....

                          vali az hame bishtar mardoman ke bayad kari bekonan...

                          dar mahalehashon... dar shahrashon....


                          ye kodak bayesti kodakisho dorost begzarone... madrase bere haddeaghal ta dabirestan ke savad dashte bashe... bime bashe... komak beshe....

                          mano toam bache bodim va age azamon mohafezat nemishod jonemon 2 roze dar miraft...
                          نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران


                          صادق هدايت؛ بوف کور

                          Comment


                          • #14
                            midonid ke bazi az en gedaha ye grouh hastan va sob ke mishe ba mashin en bacheharo miyaran mizaran too khiyaboona, va hamashon ham jaye makhsoos daran, bad shaba miyad donbaleshon. kheyli az en grouharo gereftan tooye tehran. va maloom shode ke che poole khobi misakhtan.







                            God made Coke,
                            God made Pepsi,
                            God made Persian girls so DAMN SEXY!!!

                            ~Zende Bad Iran Va Irani~

                            Comment


                            • #15
                              you are right about the groups... but group or not... this is slavery... right? i m not saying to buy things from them or give money to them... what does those children know about that?
                              نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران


                              صادق هدايت؛ بوف کور

                              Comment

                              Working...
                              X