Announcement

Collapse
No announcement yet.

Events/Havades

Collapse
X
 
  • Filter
  • Time
  • Show
Clear All
new posts

  • مردي كه در يك اقدام جنايتكارانه 12 نفر از بستگانش را به قتل رسانده و 5 نفر ديگر از آنان را مجروح كرده بود پس از 50 روز فرار توسط مأموران دايره عمليات ويزه آگاهي فارس در كوه هاي جنگلي فيروزآباد دستگير شد.



    اين مرد به دنبال اختلافات خانوادگي با خواهر و برادرانش بر سر مالكيت باغ بعدازظهر روز ۵ اسفند ۸۴ به اتفاق پسران ۲۰ و ۱۶ ساله اش و همچنين كارگر افغاني شاغل در باغش به طرف تعدادي از بستگانش كه در يك مهماني در باغ برادرش جمع شده بودند رفته و با اسلحه كلاشينكف به سوي آنان تيراندازي كرد.



    در جريان اين تيراندازي، ۱۱ نفر از بستگان وي در دم جان باخته و ۶ نفر از آنان مجروح شدند كه يكي از مجروحين به نام مليكا محمدي، نوزاد ۵ماهه پس از چندروز بستري شدن در بيمارستان به دليل شدت جراحات وارده، جان خود را از دست داد.



    به گفته فرمانده انتظامي فارس، به دليل حساسيت موضوع و عمق فاجعه، رسيدگي به اين پرونده به دايره عمليات ويزه آگاهي فارس محول شد كه در ساعات اوليه وقوع جرم، پسران متهم پرونده به همراه كارگر افغان توسط مأموران دستگير شده و ۲ قبضه اسلحه كلت كمري و يك قبضه سلاح كلاشينكف از آنان به دست آمد.



    سرداد احمد عليرضا بيگي افزود: پس از انجام چند عمليات محل اختفاي متهم شناسايي شد مأموران در پوشش عشاير منطقه، وارد مخفيگاه وي واقع در منطقه كوهستان و جنگلي مهكويه از توابع بخش ميمند فيروزآباد شده و ساعت ۲۱ شامگاه روز جمعه ۲۵ فروردين موفق به دستگيري متهم شدند.



    با دستگيري علي محمد افسانه، متهم اصلي پرونده قتل عام خانوادگي در جهرم، با حضور بازپرس ويزه پرونده مرحله تفهيم اتهام به وي صورت گرفته و مراحل بازپرسي و تحقيقات نيز از اولين ساعات دستگيري وي آغاز شده است.



    عبدالنبي نجيبي معاون قضايي دادگستري فارس گفت: عليرغم اينكه، متهم انگيزه اصلي خود در ارتكاب قتل را وجود اختلافات خانوادگي بر سر ملك و زمين و باغ معرفي مي كند اما هيچ پرونده اي مبني بر شكايت و دادخواهي وي در دادگستري وجود ندارد و اين فرد هيچگاه، دادخواستي در اين زمينه ارائه نداده و به راهكارهاي قانوني حل موضوع متوسل نشده است.



    وي با تأكيد بر اينكه پرونده اين موضوع به صورت ويزه خارج از نوبت مورد رسيدگي قرار مي گيرد اظهار داشت: مراحل بازپرسي توسط بازپرس ويزه تعيين شده براي اين پرونده در شهرستان جهرم انجام مي شود.



    نجيبي پيش بيني كرد، مراحل تحقيقات اوليه و اقامه كيفرخواست ظرف ۱۵ روز تا يك ماه آينده به اتمام برسد. وي تصريح كرد: شهرستان جهرم از امنيت قابل قبولي برخوردار است و آمار جرايم بويزه قتل عمد در آن از بسياري شهرستان هاي فارس كمتر است.



    وي در خصوص سوابق كيفري علي محمد افسانه اظهار داشت: اين فرد در سال ۶۳ با يك نفر افغاني درگير مي شود و علت درگيري نيز در پرونده، شكست پاي يك الاغ توسط فرد افغاني عنوان شده است كه در جريان اين نزاع، فرد تبعه افغانستان كشته مي شود و در آن زمان، علي محمد افسانه تا مرحله يك قدمي اعدام نيز پيش مي رود اما در آخرين لحظات، رضايت اولياي دم را با پرداخت مبالغي جلب كرده و بعد از تحمل ۲ سال حبس از زندان آزاد مي شود.



    اين متهم ۵۲ساله پس از دستگيري در خصوص نحوه ارتكاب جرم و ريشه اختلافات خانوادگي با برخي از مقتولين مي گويد: ما صاحب ۴۰ هكتار زمين پدري بوديم در زمين هاي اطراف نيز به زراعت ديم مي پرداختيم كه من پس از ۳۰ سال زحمت و تحمل مشقات بسيار، اراضي ديم را با درختكاري به باغ تبديل كرده و باغات خود و برادر و خواهرانم را به ۲۰۰ هكتار گسترش دادم اما هنگامي كه صحبت حساب كتاب و تقسيم باغات به ميان آمد آنها حاضر نشدند حق و حقوق واقعي مرا بپردازند و حدود ۲۰۰ ميليون تومان از حق مرا گرفتند و از آن زمان، طلبكارها به سمت من هجوم آورده و من تحت فشار زيادي از طرف طلبكارها و كساني كه ضامن من براي دريافت وام شده بودند قرار گرفتم.



    اما برادران و خواهرانم هر بار از پرداختن حق و حقوق من طفره مي رفتند و پس از اينكه از حل مشكل از طريق كدخدامنشي نتيجه نگرفتم، در حالي كه تحت تأثير قرص ها و داروهاي اعصاب و روان بودم اقدام به كشتن و مجروح نمودن آنها و فرزندانشان كردم.



    وي در ادامه گفت: من آدم بي احساسي نيستم و حتي زماني كه برادرانم بيمار بودند از آنها بادلسوزي مراقبت مي كردم و الآن هم از كرده خود پشيمانم و مي دانم كه در جمع كشته شدگان، افرادي هم واقعاً بي گناه بودند اما چاره اي نداشتم و فكر مي كنم هر كس ديگري هم به جاي من بود همين كار را انجام مي داد.



    وي در رابطه با نحوه گذران امور زندگي خود پس از ارتكاب جرم و متواري شدن از شهر گفت: پس از تيراندازي، مقداري كنسرو و آرد گندم را از داخل باغ برداشتم و اسلحه كلاشينكف را در زير پلي پنهان كردم و به سوي جنگل هاي مهكويه فرار كردم.



    من منطقه مهكويه را از ۳۰ سال قبل كه دوران سربازي ام را در آن جا گذرانده بودم به خوبي مي شناختم و به دليل كوهستاني بود و داشتن جنگل هاي انبوه فكر مي كردم كه جاي امني است.



    روزها را در داخل جنگل و غار مي گذراندم و پس از تمام شدن غذاي كنسرو شده به خوردن بلوط و ميوه هاي جنگلي روي آوردم و گاهي اوقات هم با آب و آرد، خمير درست مي كردم و آن را بر روي سنگ هاي داغ پهن مي كردم و به عنوان نان مي خوردم

    Comment


    • تحقيقات پليسي و قضايي براي شناسايي دو آدم ربا كه عصر روز شنبه گذشته اقدام به ربودن يك دانشجوي دختر رشته گرافيك كرده بودند، در داد سراي امور جنايي دامه دارد.



      ساعت ۲۰و۳۰دقيقه روز شنبه ۲۶فروردين ماه دختر ۱۸ساله اي به نام مريم بعد از اتمام آخرين كلاس درسي دانشگاهش، ساختمان محل تحصيل خود را در منطقه سعادت آباد به قصدخانه ترك كرد.



      در گوشه اي از خيابان منتظر خودرو مسافركش بود كه يك پيكان سفيد رنگ كه به ظاهر مسافركشي مي كرد مقابل پاهايش ايستاد. مريم مقصد خود را اعلام كرد و سپس روي صندلي همان خودرو كه دو سرنشين مرد سوار بر آن بودند، جاي گرفت.



      پس از طي مسيري در ميان راه راننده خودرو به بهانه اينكه مسيري كه در آن در حال تردد هستند دچار ترافيك سنگيني است، از مريم سؤال كرد اجازه مي دهيد اتوبان چمران را ترك كرده و وارد اتوبان حقاني شويم.



      مريم قبول نكرد ولي راننده مسير خود را تغيير داد و وارد اتوبان حقاني شد و به اعتراض دختر جوان هيچ توجهي نكرد.



      در همين لحظه راننده كه مردي ۴۰ساله بود با همدستي مرد جواني كه تا آن لحظه تظاهر مي كرد مسافر آن خودرو است با چاقويي در دست به مريم حمله ور شده و در يك حركت غافلگيرانه يكي از آنها در صندلي عقب خودرو جاي گرفت و با تهديد ، مريم را به زير صندلي هول دادند.



      تيزي چاقو كه بر گردن مريم قرار گرفت، ديگر دختر قادر به هيچ مقاومتي نبود. حتي يك بار كه سرش را از زير صندلي بيرون آورد تا كمك بطلبد، با تيزي چاقو ضربه اي را به ران راست وي وارد كردند.



      مادر مريم كه بازگو كننده اين حادثه تلخ به خبرنگار بود، در ادامه افزود: دخترم را با تهديد و زور به باغي در حوالي كرج برده و بعد از ضرب و شتم شديد تمامي اموال با ارزش وي شامل تلفن همراه و ۴۰هزارتومان وجه نقد وي را ربوده و قصد رها كردن وي را در آن منطقه دور افتاده داشتند كه متهم جوان پرونده از همدست خود خواست تا دخترم را كه بسيار ترسيده بود و به شدت گريه مي كرد، به كنار جاده برساند.



      بعد از كمي بحث و جدل، در نهايت دخترم را پشت خودرو انداخته و در حالي كه به شدت از او خون مي رفت در گوشه اي از جاده در نيمه هاي شب رها كردند.



      متهمان كه دور شدند، مريم خود را كشان كشان، به لب جاده رساند و از مردم كمك خواست كه در اين فاصله يك خانواده كه پياده از آنجا مي گذشتند، به كمك دخترم شتافتند

      Comment


      • تعداد قربانيان قتل هاي سريالي جنوب تهران با پيدا شدن سه جسد ديگر به ۶ تن رسيد.در حالي كه تجسس هاي پليسي براي كشف راز سه قتل قبلي آغاز شده بود طي سه روز گذشته پيكر بي جان سه زن و دختر جوان ديگر نيز پيدا شد.



        پيگيري هاي پليسي درباره اين جنايات در حالي انجام مي گيرد كه تنها هويت يكي از قربانيان از سوي مأموران مورد شناسايي قرار گرفته و ۵ مقتول ديگر هيچ مدركي براي شناسايي هويتشان به همراه نداشتند.



        بر اساس بررسي هاي صورت گرفته فرضيه اي كه پليس را به سمت سريالي بودن جنايات سوق داده، پيدا شدن اغلب اجساد زنان بدون مدارك شناسايي در بيابان هاي حاشيه جنوبي تهران است.



        بنابراين گزارش، اجساد ۵ تن از قربانيان حادثه در حالي كه به طور جداگانه از پاي درآمده بودند، در حوالي منطقه كهريزك پيدا شده است ولي تنها پيكر يك زن در جاده ورامين كشف شده است.



        طبق تحقيقاتي كه مأموران انجام داده اند، تمامي قربانيان سريالي زناني با حدود سني ۲۰ تا ۳۰ سال بودند كه دو تاي آنها پس از قتل اجسادشان داخل گوني قرار داده شده بودند.



        هنوز پليس جنايي تهران كه مسؤوليت پيگيري قتل ها را برعهده دارد نتوانسته است محل وقوع جنايت ها را شناسايي كند. به همين دليل رسيدن به اين سرنخ كه عامل يا عاملان جنايت ها قربانيان خود را از كدام منطقه شكار كرده و از پاي درمي آورند، با بن بست تحقيقاتي روبرو شده است.



        مأموران اميدوارند كه در جريان تحقيقات و معاينات تخصصي كه پزشكان قانوني انجام مي دهند، راز قتل ها فاش شود.بررسي هاي نخستين پليس حكايت از آن دارد كه تعدادي از زن هاي جوان با فشرده شدن جسم رشته مانندي به دور گلويشان از پاي درآمده اند به طوري كه آثار كبودي در ناحيه گردن بعضي از اجساد ديده مي شود.



        پليس احتمال مي دهد كه عاملان جنايت پس از انتخاب طعمه هاي خود و كشاندن آنها به نقاط خلوتي، ابتدا اموال آنان را به سرقت مي برند و سپس شكار خود را از پاي درمي آورند. آنها حتي اگر مدارك شناسايي همراه قربانيان خود باشد را از بين مي برند.



        تا شناسايي آنان ديرتر انجام گيرد و تحقيقات پليس در رديابي عامل يا عاملان قتل ها به كندي انجام گيرد.به گزارش خبرنگار ما، جسد يكي از سه زن جوان ساعت ۱۵ و ۲۰ دقيقه ظهر روز ۲۸ فروردين ماه سال جاري در منطقه چرم شهر در جنوب شرقي تهران پيدا شد.



        بر اساس تحقيقات انجام گرفته از سوي پليس عاملان جنايت پس از قتل اين زن ۲۸ ساله، نيمي از جسد او را داخل گوني قرار داده بودند ولي به دليل عجله و شتابي كه در هنگام رها كردن جسد داشتند بقيه قسمت هاي بدن جسد خارج از گوني قرار داشت.به دستور بازپرس رسيدگي كننده به پرونده پيكر اين زن جوان براي بررسي هاي تخصصي به پزشكي قانوني انتقال داده شد.



        در همين راستا پيكر بي جان يك زن ۳۰ ساله نيز در حالي كه به طور مرموزي از پاي درآمده بود از سوي مأموران كلانتري ۱۷۰ كهريزك پيدا شد.



        گفته مي شد در قسمت هايي از بدن اين زن جوان نيز آثاري از درگيري مشاهده شده است، اما در بازرسي از لباس هاي اين زن نيز همانند ساير قربانيان هيچ مدرك شناسايي به دست نيامد.



        قرباني ديگري كه پيكر بي جانش از ميان كانال آب كهريزك بيرون كشيده شد نيز يك دختر بچه ۱۰ ساله است.جسد اين دختر نيز در محدوده كلانتري ۱۷۰ كهريزك پيدا شد و به همين دليل اين فرضيه كه ممكن است ميان دو قرباني جنايت رابطه اي وجود داشته باشد، پليس را به تحقيق در اين زمينه واداشته است.



        اما اين قرباني حادثه نيز هيچ مدرك شناسايي به همراه نداشته و قسمت هايي از بدنش بر اثر برخورد با سنگ هاي كف كانال آب متلاشي شده بود.به دست آمدن فصل هاي مشترك بسياري درباره اين قتل ها باعث شده تا اقدامات ويزه پليسي در اين زمينه در دستور كار قرار بگيرد.



        اين در حاليست كه تاكنون هيچ سرنخي از چگونگي و زمان قتل ها به دست نيامده است.گفتني است اجساد سه زن جوان طي يك ماه گذشته در حالي كه همگي به طور مرموزي به قتل رسيده بودند، در بيابان هاي اطراف تهران پيدا شده بود

        Comment


        • دايي و خواهرزاده شروري كه در درگيري مسلحانه با گشت پليس آگاهي تهران مأموري را به شهادت رسانده و عابر پياده اي را به قتل رسانده اند، مفسد في الارض شناخته شدند.



          اين دو مرد جوان كه ادعا دارند محموله هاي بزرگ مواد مخدر را از مرز به پايتخت ترانزيت كرده اند روز شنبه ۲۶ فروردين ماه سال جاري در بزرگراه آزادگان به سوي گشت پليس آتش گشودند.



          بنا به اين گزارش؛ وقتي مأموران به خودروي زانتيايي با دوسرنشين دستور ايست دادند و با فرار آنان مواجه شدند بين فراري ها و پليس تيراندازي مرگباري در گرفت كه ستوانسوم ندافان با اصابت گلوله اي به شهادت رسيد.



          دو شرور مسلح كه مي خواستند از دست پليس فرار كنند در محله شلوغ نعمت آباد به سمت مردم رهگذر تيراندازي كردند و با ترك خودرو و به قتل رساندن عابر پياده اي به پشت بام خانه اي رفتند و با سر رسيدن خودروهاي پليس در حلقه محاصره آنان بازداشت شدند.



          «عبدالمجيد» كه تيرانداز اصلي اين اقدام جنايتكارانه است وقتي پي برد خواهرزاده اش نيز دربيمارستان از مرگ نجات يافته است در اعترافات هولناكي پذيرفت كه با اسلحه كلاشينكف به سمت مأموران و مردم رگبار بسته است.



          ساعت ۱۷ عصر دوشنبه ۲۸ فروردين ماه، اين دايي و خواهرزاده در برابر بازپرس حسيني از شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران قرار گرفتند و ادعا كردند با انتقال دو محموله ۹۰ و ۶۰ كيلوگرمي مواد مخدر به تهران اين اسلحه ها را از خريدار مواد مخدر تحويل گرفته اندو قرار بود به مرز بازگردند.



          بنا به گزارش خبرنگار جنايي ما؛ بازپرس ويزه قتل با در نظر گرفتن شهادت و قتل مأمور و عابر پياده و به خاطر اينكه اقدام اين دو مرد شرور در دست بردن به اسلحه و تيراندازي به سوي مردم، اتهام افساد في الارض را به آنان تفهيم كرد

          Comment


          • Comment


            • پرونده‌ اتهامي‌ مردي‌ كه‌ با ضربات‌ چاقو شوهر خواهرش‌ را به‌ قتل‌ رسانده‌ بود به‌ شعبه‌ 71 دادگاه‌ كيفري‌ استان‌ تهران‌ ارسال‌ شد

              5 خردادماه‌ سال‌ گذشته‌ ماموران‌ كلانتري‌ شهر ري‌ در پي‌ اطلاع‌ از قتل‌ مردي‌ به‌ نام‌ رسول‌ در خانه‌اش‌ بلافاصله‌ در محل‌ حاضر شدند و تحقيقات‌ خود را آغاز كردند. در بررسي‌هاي‌ اوليه‌ مشخا شد مقتول‌ به‌ دست‌ برادر زنش‌ به‌ نام‌ حسن‌ به‌ قتل‌ رسيده‌ است‌.

              به‌ اين‌ ترتيب‌ ماموران‌ حسن‌ را كه‌ در محل‌ قتل‌ بود، بازداشت‌ كردند. اين‌ مرد در بازجويي‌ها گفت‌: من‌ و حسن‌ در يك‌ ساختمان‌ زندگي‌ مي‌كرديم‌ اما رفت‌ و آمد زياد رسول‌ مرا بشدت‌ عصبي‌ كرده‌ بود. چندين‌ بار از او خواهش‌ كردم‌ به‌ اين‌ رفت‌ و آمدها خاتمه‌ دهد. من‌ از دست‌ اين‌ همه‌ ميهمان‌ كلافه‌ بودم‌ اما رسول‌ هيچ‌ توجهي‌ نداشت‌ تا اينكه‌ شب‌ حادؤه‌ دوباره‌ گروهي‌ از آشنايان‌ رسول‌ به‌ خانه‌اش‌ آمدند. من‌ به‌ سراغش‌ رفتم‌ و به‌ او گفتم‌ كه‌ امشب‌ اين‌ شرايط‌ را تحمل‌ نمي‌كنم‌. به‌ اين‌ ترتيب‌ دعوا و درگيري‌ بين‌ ما بالا گرفت‌. من‌ كه‌ از شدت‌ عصبانيت‌ كنترل‌ خودم‌ را از دست‌ داده‌ بودم‌ چاقو را به‌ شكم‌ رسول‌ فرو كردم‌. قصد نداشتم‌ او را بكشم‌ اما در يك‌ لحظه‌ ديدم‌ رسول‌ غرق‌ در خون‌ نقش‌ بر زمين‌ شده‌ است‌. سعي‌ كرديم‌ او را به‌ بيمارستان‌ برسانيم‌ و نجاتش‌ دهيم‌ اما شدت‌ خونريزي‌ به‌ حدي‌ بود كه‌ نتوانستيم‌ كاري‌ انجام‌ دهيم‌. بنا بر اين‌ گزارش‌ بعد از پايان‌ جلسات‌ بازجويي‌ حسن‌
              با قرار بازداشت‌ موقت‌ روانه‌ زندان‌ و پرونده‌ او به‌ شعبه‌ 71 دادگاه‌ كيفري‌ ارجاع‌ شد

              Comment


              • حكم مرد جواني كه در پي اختلافات مالي دوست خود را در سمند سياه رنگ به قتل رسانده بود از سوي قضات شعبه ۲۷ ديوان عالي كشور تأييد شد.



                ساعت از ۲۲ گذشته بود و ساكنان مجتمع مسكوني كوثر در حال استراحت در خانه هايشان بودند. ناگهان صداي بوق زدن هاي پي درپي خودرويي توجه آنان را جلب كرد.



                ساكنان آپارتمان همراه با صداي بوق فريادهاي مردي را مي شنيدند كه از مردم كمك مي خواست. يكي از همسايه ها از ساختمان خارج شد و در انتهاي كوچه متوجه خودرو سمند سياه رنگي شد كه دو مرد سرنشين آن بودند.



                يكي از آنان فرياد زنان دست روي بوق گذاشته و ديگري به سمت او حمله ور شده بود.شاهد جوان به طرف خودرو دويد. در همان لحظه پسري را ديد كه با پيراهن آبي رنگ از خودرو پياده شد و به سمت باغي در زمين هاي بياباني عبدل آباد اسلامشهر دويد.



                شاهد حادثه وقتي به خودرو رسيد راننده اتومبيل را ديد كه غرق در خون داخل خودرواش افتاده بود. اين در حالي بود كه مرد جوان ضارب در تاريكي شب گم شده بود.



                ساكنان آپارتمان موضوع را با پليس در ميان گذاشتند و پس از حضور مأموران كلانتري ۱۲ واوان اسلامشهر جسد خونين حسين(۳۴ ساله) به پزشكي قانوني انتقال يافت.



                كارآگاهان در نخستين بازجويي از همسايه ها متوجه شدند كه زني در ميان فريادهاي خود اسم يدالله را صدا مي زند و از او مي خواهد دست از سرش بردارد.



                بدين ترتيب، بررسي هاي پليس روي شناسايي يدالله آغاز شد و كارآگاهان جنايي اسلامشهر در ادامه تحقيقات خود متوجه شدند كه قاتل مردي آشنا است و ظاهراً از شب حادثه ناپديد شده است. تا اين كه روز پنجم آبان ماه سال ۸۳ يدالله با مراجعه به آگاهي اسلامشهر، خود را تسليم مأموران كرد.



                يدالله معروف به وحيد در بازجويي ها با اعتراف به قتل گفت: من در پاسازي كه حسين(مقتول) مغازه داشت، كار مي كردم. صبح روز حادثه نيز يك پيكان قولنامه كرده بودم و حسين پس از دريافت مبلغي، قرار گذاشت بعدازظهر ماشين را تحويل دهد.



                عصر با من تماس گرفت و خواست به پاساز بروم. به آن جا رفتم اما ماشين را نياورده بود و قرار شد شب به خانه اش برويم و ماشين را تحويل بگيرم.



                شب هنگام سوار ماشين شدم و در محل حادثه در مورد مسائل مالي با هم جر و بحث كرديم. از او خواستم در ازاي پولي كه به او پرداختم مدركي به من بدهد اما او قبول نكرد.



                در حالي كه قولنامه امضا شده را هم به من نمي داد. دعواي ما بالا گرفت و درگير شديم. با دستش سرم را گرفته بود و در اين ميان چاقويي را كه زير پيراهنش به كمرش بسته بود، ديدم.



                آن را كشيدم و به سينه اش زدم. اما او چاقو را محكم در دستش گرفته بود و رها نمي كرد، بنابراين مجبور شدم سه ضربه چاقو را هم به او بزنم. ترسيده بودم و با سرعت از ماشين خارج شدم.



                متهم اين پرونده ۱۲ مهرماه سال گذشته از سوي قضات شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان محاكمه و به قصاص محكوم شد. با اعتراض متهم به حكم، پرونده براي رسيدگي به شعبه ۲۷ ديوان عالي كشور فرستاده شد و از سوي قضات اين شعبه تأييد شد. اين حكم براي اجرا به دادسراي امور جنايي فرستاده شد

                Comment


                • مرگ مشكوك يك مرد ميانسال در تهران راز يك جنايت خانوادگي را برملا كرد.



                  ساعت 23 روز دوشنبه خبر مرگ يك مرد 53 ساله به نام براتعلي كه در يكي از بيمارستانهاي شهر تهران به طرز مشكوكي جان سپرده بود، به اطلاع پليس آگاهي تهران بزرگ و بازپرس كشيك وي?ه قتل دادسراي امور جنايي تهران رسيد.



                  محمد تورنگ، رئيس مركز اطلاع رساني فاتب در خصوص اين حادثه گفت: پزشكان در بررسي اوليه از براتعلي متوجه آثار خراشيدگي روي سينه و خونريزي ناشي از اين جراحت شدند. تلاشهاي پزشكي براي نجات وي ناكام مانده و نامبرده روي تخت بيمارستان جان سپرد.



                  تورنگ افزود: بعد از مرگ اين مرد، به دليل مشكوك بودن نحوه فوت وي خانواده متوفي تحت بازجويي پليسي قرار گرفتند، آنان گفتند: براتعلي دقايقي قبل از مجروح شدن مشغول نوشيدن مشروبات الكلي بود كه وقتي از روي زمين بلند شد، نتوانست خود را كنترل كرده و نقش زمين شد و در همين حين روي ليوان شيشه اي افتاد و مجروح گشت. او را به بيمارستان انتقال داديم ولي جان سپرد.



                  سخنان خانواده براتعلي ضد و نقيض بود به همين دليل تحقيقات از آنان ادامه يافت تا آنجا كه حدود ساعت ۱۵ روز گذشته پسر ۱۸ ساله اين مرد به نام حسن لب به اعتراف گشود و گفت: به دليل اختلافات شديد خانوادگي با پدرم با او درگير شده و با ضربه چاقو وي را مجروح كردم كه پس از انتقال به بيمارستان جان سپرد.



                  تحقيقات قضايي روي اين پرونده جنايي در دادسرا زير نظر بازپرس حسين اصغرزاده ادامه خواهد يافت.

                  Comment


                  • دختر جواني كه در پي سوءظن به پسر مورد علاقه اش، وي را به قتل رسانده بود، توسط قضات شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان به قصاص نفس محكوم شد.



                    در اين پرونده، سميه(۲۴ساله) كارمند وزارت دادگستري، فاقد سابقه كيفري و دانشجوي سال آخر حسابداري، متهم به قتل عمدي مجيد (۲۲ساله) از كارمندان وزارت نيرو است.



                    وي با وارد كردن يك ضربه چاقو او را به قتل رسانده است: در تاريخ ۲۲مهرماه سال ۸۴ ماموران بيمارستان سينا طي گزارشي اعلام كردند شخصي در بيمارستان سينا در اثر ضربات چاقو جان باخته است.



                    با حضور ماموران در محل، پدر مجيد (مقتول) تحت بازجويي قرار گرفت و در ابتدا از سميه و شوهر خواهرش به نام علي در خصوص مرگ فرزندش شكايت كرد.



                    سميه تحت تحقيق قرار گرفت. وي در ابتدا براي منحرف كردن مسير تحقيقات مدعي شد كه مقتول توسط شخص ديگري چاقو خورده است اما در ادامه تحقيقات نزد بازپرس پرونده لب به اعتراف گشود و گفت: از سال۸۲با مجيد آشنا بودم.



                    در اين مدت با يكديگر روابط خانوادگي داشتيم تا اينكه قرار ازدواج گذاشتيم ولي مدتي احساس مي كردم او نسبت به من بي توجه شده است. روز حادثه هر دو سركار بوديم. به او تلفن كردم و خواستم او را ببينم.



                    او (مجيد) گفت شام، خانه يكي از دوستانش دعوت دارد و مي تواند مرا اواخر شب ببيند. با او ساعت ۳۰/۹ شب، قرار ملاقات گذاشتم. او به خانه رفته بود و بعد از عوض كردن لباس هايش سر قرار آمد.



                    نيم ساعت قبل از اينكه براي ديدن مجيد بروم به شوهر خواهرم (علي) تلفن كردم و از او خواستم براي اينكه تكليفم را با مجيد روشن كند با من سر قرار بيايد و با او صحبت كند. وقتي سر قرار رفتيم مجيد سوار ماشين شد.



                    باز هم از او پرسيدم كجا بودي؟ گفت: خودم مي دانم و به تو ربطي ندارد. هرچه با او صحبت كردم، دائماً مرا مسخره مي كرد. ديگر نفهميدم چكار مي كنم. با چاقوي ميوه خوري يك ضربه به شكم وي وارد كردم.



                    چاقو را از من گرفت اما دوباره نفهميدم كجا خورد. شوهر خواهرم مانع من شد. نمي خواستم تا اين حد پيش برود چرا كه تحمل حتي يك لحظه نبودنش برايم غيرممكن بود.



                    علي كه تنها شاهد وقوع قتل بود گفت: ساعت۳۰/۹ شب بعد از تماس سميه با من به محل قرار رفتيم. در خيابان مخصوص بوديم كه بين آنها مشاجره اتفاق افتاد. سميه دو ضربه چاقو به شكم مجيد زد.



                    بعد پيكر نيمه جان وي را به مقابل خانه مادرش برديم و پس از انتقال به بيمارستان، وي ساعت ۴ صبح در اثر خونريزي جان باخت. طبق نظريه پزشكي قانوني، علت مرگ، خونريزي متعاقب پارگي قلب و ريه اعلام شد.



                    متهم در برابر پنج قاضي دادگاه كيفري استان منكر اتهام قتل عمدي شد ولي قتل غير عمد را پذيرفت. با اعلام ختم جلسه دادرسي، قضات پرونده صبح ديروز وي را به قصاص محكوم كردند

                    Comment


                    • زني گه به علت چسبندگي انگشتان دستش ، تحت عمل جراحي قرار گرفته بود ، پس از گذشت 20 سال با مراجعه به دادگاه از پزشگ معالجش شگايت گرد.



                      اين زن گه صغري نام دارد و اهل شهرستان نور است با مراجعه به دادسراي جرايم پزشگي تهران خواستار احضار و محاگمه پزشگ جراح خود شد چون دست سوخته اش پس از جراحي ، با وجود فيزيوتراپي چندماهه از گار افتاده است و رشدي ندارد.



                      وي طي شگايتي در دادسرا عنوان گرد: در سال 1364 به دليل چسبندگي انگشتان دستم گه از دوره گودگي در اثر سوختگي به وجود آمده بود ، به يگي از جراحان مشهور بيمارستاني در گرج مراجعه گردم و جراحي سطحي پوست روي دستانم انجام شد ولي متاسفانه نه فقط شگل ظاهري دستم بهتر نشد بلگه پس از مدتي متوجه شدم دستم از گار افتاده ، فلج شده و ديگر رشد ندارد.



                      اين اتفاق سبب بروز مشگلات خانوادگي نيز برايم شد و همسرم در پي اين مشگل جسمي از من طلاق گرفت و با گودگم تنهايم گذاشت.



                      زن شاگي افزود: پس از 20 سال گه به خاطر تعصبات خانواده ام نتوانستم شگايت گنم ، اينگ از پزشگ معالجم شگايت دارم تا به حق و حقوق ضايع شده ام برسم.



                      بنابر اين گزارش ، پرونده مذگور پس از ارجاع به دادسراي گرج ، ثبت شد و قرار است قاضي مربوط اظهارنظر شهود اين ماجرا را بشنود تا مجوز ارجاع پرونده به پزشگي قانوني را صادر گند.



                      طبق استعلام دادسرا از بيمارستان گسري براي دريافت سوابق پزشگي اين جراحي نيز معلوم شده است گه چنين مدارگي وجود ندارد چون سوابق پزشگي در اين بيمارستان پس از 15 سال معدوم مي شود

                      Comment


                      • اتاق‌هاي بازرگاني در بعضي از استان هاي كشور به رغم داشتن موقعيت خوب جغرافيايي عملكرد قابل قبولي نداشته‌اند.
                        سيدمسعود ميركاظمي اظهار كرد: با وجود اينكه در برخي استان‌ها با توجه به شرايط خاص و استعدادهاي استان انتظار عملكرد بهتري داشتيم اما بعضي اتاق هاي بازرگاني به جاي رقابت و افزايش صادارت كشور بيشتر به قهوه‌خانه‌ تبديل شده‌اند.

                        وي ادامه داد: خوشبختانه استان خراسان با وجود موقعيت خاص جغرافيايي در منطقه و نزديكي به بازار افغانستان و كشورهاي آسياي ميانه توانسته نقش قابل قبولي را ايفا كند.

                        وي همچنين به اهميت صادرات اشاره كرد و تصريح كرد: دغدغه اصلي ما بحث صادارت كالا است و انتظار داريم که نگاه اتاق هاي بازرگاني تنها به واردات كالا که به نوعي ساده‌ترين كار محسوب مي‌شود، نباشد و توجه اصلي به صادرات و افزايش آن معطوف شود.

                        مير كاظمي افزود: در سايه صادرات كالا، بسياري از مشكلات جامعه نظير بيكاري و اشتغال جوانان را مي‌توان حل كرد.

                        وي به لزوم آموزش به بازرگانان اشاره و اظهار كرد: براي حضور موفق در بازارهاي جهاني و در رقابت با ساير كشورها نيازمند دانش روز بازاريابي و حضور اصولي و منطقي در بازارهاي بين‌المللي مبتني بر شناخت بازار هستيم و در همين راستا وزارت بازرگاني آماده است تا در جهت افزايش دانش بازرگانان در بحث هاي بازاريابي با اتاق هاي بازرگاني همكاري كند

                        Comment


                        • ماموران‌ پليس‌ در جست‌وجوي‌ مردي‌ هستند كه‌ پس‌ از فروش‌ يك‌ بنز مدل‌ بالا آن‌ را سرقت‌ كرده‌ و دوباره‌ به‌ فرد ديگري‌ فروخته‌ است‌.

                          دي‌ ماه‌ سال‌ گذشته‌ مردي‌ به‌ پليس‌ آگاهي‌ مراجعه‌ كرد و گفت‌: من‌ در جاده‌ بهشت‌ زهرا در تردد بودم‌ كه‌ 2 مرد و يك‌ زن‌ جوان‌ برايم‌ دست‌ تكان‌ دادند،من‌ هم‌ نگه‌ داشتم‌ تا آنها را تا جايي‌ كه‌ امكان‌ دارد برسانم‌. اما در ميان‌ راه‌ يك‌ دفعه‌ آنها سلاحي‌ بيرون‌ آوردند و به‌ طرفم‌ نشانه‌ گرفتند و با تهديد مرا از ماشين‌ پياده‌ كردند و خودروام‌ را به‌ سرقت‌ بردند.با اعلام‌ شكايت‌ اين‌ مرد تحقيقات‌ ماموران‌ آغاز شد.

                          تا اينكه‌ آنها از طريق‌ منابع‌ خبري‌ خود دريافتند بنز مسروقه‌ در يك‌ خانه‌ مجردي‌ در خيابان‌ پيروزي‌ پارك‌ شده‌ است‌. بدين‌ ترتيب‌ ماموران‌ بلافاصله‌ به‌ خانه‌ مورد نظر رفتند و ماشين‌ را در خانه‌ پيدا كردند اما موفق‌ به‌ دستگيري‌ هيچ‌ مظنوني‌ نشدند تا اينكه‌ در ادامه‌ بررسي‌ها توانستند صاحبخانه‌ را به‌ همراه‌ 2 مظنون‌ ديگر بازداشت‌ كنند.

                          اين‌ مرد در بازجويي‌ها گفت‌:من‌ اين‌ بنز را خريده‌ام‌ و از سرقتي‌ بودن‌ آن‌ خبر نداشتم‌.پس‌ از اظهارات‌ اين‌ مرد، ماموران‌ تحقيقات‌ خود را ادامه‌ دادند و با سرنخ‌هاي‌ به‌ دست‌ آمده‌ متوجه‌ شدند فرد كلاهبرداري‌ پس‌ از آنكه‌ خودرواش‌ را به‌ مالباخته‌ اول‌ فروخته‌ 2 مرد و يك‌ زن‌ را مامور دزديدن‌ آن‌ كرده‌ و سپس‌ بار ديگر خودرو را به‌ شخص ديگري‌ فروخته‌ است‌. بنا
                          براين‌ گزارش‌ هم‌اكنون‌ تحقيقات‌ در اين‌ رابطه‌ ادامه‌ دارد.

                          Comment


                          • مرد 37 ساله‌يي‌ كه‌ متهم‌ است‌ يك‌ راننده‌ مسن‌ را با ضربات‌ چاقو به‌ قتل‌ رسانده‌ و سپس‌ قصد اخاذي‌ از خانواده‌ وي‌ را داشته‌ است‌، صبح‌ ديروز در شعبه‌ 74 دادگاه‌ كيفري‌ استان‌ تهران‌ به‌ پاي‌ ميز محاكمه‌ رفت‌.
                            در ابتداي‌ جلسه‌ دادگاه‌ حيدري‌ نماينده‌ دادستان‌ به‌ شرح‌ كيفرخواست‌ پرداخت‌ و براي‌ متهم‌ تقاضاي‌ قصاص‌ كرد.

                            وي‌ در تشريح‌ ماجرا گفت‌: در اين‌ پرونده‌ مهدي‌ 37 ساله‌ متهم‌ به‌ قتل‌ عمدي‌ ابوالقاسم‌ پيرمرد 70 ساله‌ با ضربات‌ چاقو است‌. در تاريخ‌ 12 اسفند 83 فرزند ابوالقاسم‌ به‌ مراجع‌ انتظامي‌ مراجعه‌ كرد و گفت‌: پدرم‌ ابوالقاسم‌ بازنشسته‌ دولت‌ است‌ و مسافركشي‌ مي‌كند و چند روزي‌ است‌ كه‌ از او خبري‌ نداريم‌.

                            بعد از اعلام‌ اين‌ گزارش‌، ماموران‌ انتظامي‌ تحقيقات‌ خود را براي‌ پيدا كردن‌ اين‌ پيرمرد آغاز كردند تا اينكه‌ 4 روز بعد مجدداص پسر ابوالقاسم‌ نزد ماموران‌ مراجعه‌ كرد و گفت‌: دو روز پيش‌ مردي‌ با منزل‌ ما تماس‌ گرفت‌ و خودش‌ را سروان‌... معرفي‌ كرد. او به‌ من‌ گفت‌ كه‌ پدرم‌ را در جريان‌ يك‌ سرقت‌ مسلحانه‌ دستگير كرده‌اند و بايد 800 هزارتومان‌ پول‌ بدهيم‌ تا آزادش‌ كنند. يك‌ ساعت‌ بعد يك‌ راننده‌ آژانس‌ به‌ جلوي‌ منزل‌ ما آمد و گفت‌ از كلانتري‌ آمده‌ تا 800 هزارتومان‌ پول‌ را براي‌ آزادي‌ پدرم‌ بگيرد. من‌ هم‌ اين‌ مبلغ‌ پول‌ را به‌ راننده‌ آژانس‌ تحويل‌ دادم‌، اما از آزادي‌ پدرم‌ خبري‌ نشد. فرداي‌ آن‌ روز مرد ناشناسي‌ دوباره‌ با منزل‌ ما تماس‌ گرفت‌ وگفت‌ بايد يك‌ ميليون‌ و 200 هزارتومان‌ ديگر آماده‌ كنيم‌. در اين‌ موقع‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ سروان‌ قلابي‌ قصد اخاذي‌ از ما را دارد. بخاطر همين‌ مجدداص به‌ پليس‌ مراجعه‌ كردم‌.

                            نماينده‌ دادستان‌ در ادامه‌ گفت‌: در اين‌ مرحله‌ ماموران‌ به‌ پسرجوان‌ آموزش‌ دادند كه‌ با سروان‌ قلابي‌ به‌ بهانه‌ تحويل‌ دادن‌ پول‌ قرار ملاقات‌ بگذارد و سرانجام‌ ماموران‌ در محل‌ قرار حاضر شدند و سروان‌ قلابي‌ را دستگير كردند.

                            اين‌ سروان‌ قلابي‌ در بازجويي‌ها گفت‌ پيرمرد )راننده‌( را كشته‌ و جسدش‌ را داخل‌ صندوق‌ عقب‌ ماشين‌ خود او گذاشته‌ است‌.حيدري‌ ادامه‌ داد: متهم‌ به‌ قتل‌ در بازجويي‌هاي‌ اوليه‌ گفت‌: هفت‌ ماه‌ بود كه‌ بيكار بودم‌ و نمي‌توانستم‌ شغل‌ مناسبي‌ پيدا كنم‌. روز حادؤه‌ ماشين‌ )مقتول‌( را به‌ صورت‌ دربستي‌ كرايه‌ كردم‌. در ميانه‌ راه‌ شماره‌ تلفن‌ او را گرفتم‌ و از وي‌ خواستم‌ راننده‌ خصوصي‌ من‌ باشد. او هم‌ قبول‌ كرد. سپس‌ به‌ او گفتم‌ مي‌خواهم‌ به‌ وزارت‌ كار بروم‌، اگر امكان‌ دارد به‌ خانه‌ من‌ بيا. استراحتي‌ بكنيم‌ و بعد به‌ كارهايمان‌ برسيم‌. ابوالقاسم‌ هم‌ قبول‌ كرد و به‌ خانه‌ام‌ آمد. در يك‌ لحظه‌ كنترلم‌ را از دست‌ دادم‌، اعصابم‌ به‌ هم‌ ريخته‌ بود. با چاقو به‌ سمت‌ ابوالقاسم‌ حمله‌ كردم‌ و او را كشتم‌. بعد با منزلشان‌ تماس‌ گرفتم‌ و طلب‌ پول‌ كردم‌. سپس‌ جنازه‌اش‌ را در صندوق‌ عقب‌ ماشين‌ خودش‌ گذاشتم‌...

                            بعد از شرح‌ ماجراي‌ پرونده‌ توسط‌ نماينده‌ دادستان‌، همسر و فرزندان‌ مقتول‌ براي‌ مهدي‌ تقاضاي‌ قصاص‌ كردند.
                            سپس‌ متهم‌ در جايگاه‌ قرار گرفت‌ و به‌ دفاع‌ از خود پرداخت‌.

                            متهم‌ كه‌ خودش‌ را به‌ ديوانگي‌ زده‌ بود، گفت‌: من‌ كسي‌ را نكشتم‌ من‌ هيچ‌ جايي‌ در دنيا ندارم‌. فقط‌ مي‌دانم‌ 20 ساله‌ هستم‌. بقيه‌ عمرم‌ حساب‌ نيست‌ من‌ در اداره‌ آگاهي‌ تحت‌ فشار بودم‌. حالا هم‌ شما مي‌خواهيد مرا شكنجه‌ بدهيد.

                            متهم‌ به‌ قتل‌ پس‌ از كمي‌ سكوت‌ با تغيير دادن‌ حرف‌هايش‌ گفت‌: يادم‌ است‌ آن‌ روز پيرمرد به‌ خانه‌ام‌ آمد. من‌ مدت‌ 20 سال‌ است‌ كه‌ با يك‌ روح‌ زندگي‌ مي‌كنم‌. من‌ از او دستور مي‌گرفتم‌ هركاري‌ از من‌ مي‌خواست‌ انجام‌ مي‌دادم‌. آن‌ روز هم‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ با چاقو پيرمرد را بكش‌، من‌ هم‌ اين‌ كار را كردم‌!سپس‌ ياورزاده‌ وكيل‌ مهدي‌ از موكلش‌ دفاع‌ كرد و گفت‌:وكيلم‌ به‌ يك‌ نوع‌ بيماري‌ رواني‌ مبتلاست‌ و جنون‌ دارد. او در مراحل‌ اول‌ بازجويي‌ هم‌ مرتب‌ تكرار مي‌كرد كه‌ روحي‌ او را به‌ ارتكاب‌ قتل‌ هدايت‌ كرده‌ است‌! موكلم‌ قرص‌هاي‌ اعصاب‌ مصرف‌ مي‌كرد و در سال‌ 77 هم‌ پزشك‌، جنون‌ وي‌ را تاييد كرده‌ است‌.

                            بعد از حرف‌هاي‌ وكيل‌ متهم‌، قضات‌ شعبه‌ 74 دادگاه‌ كيفري‌ به‌ شور نشستند تا درخصوص‌ حكم‌ نهايي‌ متهم‌ تصميم‌ بگيرند

                            Comment


                            • دادگاه‌ تجديد نظر، پرونده‌ هنرپيشه‌ معروفي‌ را كه‌ حاضر نيست‌ براي‌ فرزندش‌ شناسنامه‌ بگيرد مورد بررسي‌ قرار مي‌دهد
                              مدتي‌ قبل‌ زن‌ جواني‌ به‌ دادگاه‌ خانواده‌ مراجعه‌ كرد و گفت‌:17 ساله‌ بودم‌ كه‌ با يكي‌ از هنرپيشه‌هاي‌ مطرح‌ سينما ازدواج‌ كردم‌، آنقدر شيفته‌اش‌ بودم‌ كه‌ حاضر شدم‌ بخاطرش‌ هركاري‌ بكنم‌، هر چقدر او به‌ من‌ بي‌محلي‌ مي‌كرد و سعي‌ داشت‌ مرا از خود برنجاند، نمي‌توانست‌، تا اينكه‌ يك‌ روز گفت‌ به‌ من‌ علاقه‌مند شده‌ است‌.

                              رابطه‌ ما ادامه‌ پيدا كرد تا اينكه‌ من‌ بدون‌ هيچ‌ خواسته‌يي‌ حاضر شدم‌ به‌ عقد او در آيم‌، با اينكه‌ مي‌دانستم‌ او تعهد اخلاقي‌ ندارد با اين‌ حال‌ فكر مي‌كردم‌ مي‌توانم‌ او را به‌ زندگي‌ مشترك‌ علاقه‌مند كنم‌، بعد از ازدواجمان‌ خيلي‌ زود باردار شدم‌، مخالفت‌ خانواده‌ام‌ براي‌ اين‌ ازدواج‌ و در پي‌ آن‌ باردار شدنم‌ چندان‌ اهميتي‌ نداشت‌، چون‌ عاشق‌ شوهرم‌ شده‌ بودم‌. 2 ماه‌ بعد از اين‌ ازدواج‌، شوهرم‌ كه‌ غرق‌ شهرت‌ خود بود، گفت‌ علاقه‌يي‌ به‌ من‌ ندارد و مي‌خواهد مرا طلاق‌ دهد، اين‌ خبر برايم‌ بسيار دردناك‌ بود، اما چاره‌يي‌ نبود مطابق‌ قانون‌ او مي‌توانست‌ مرا به‌ هر دليلي‌ طلاق‌ دهد، زماني‌ كه‌ من‌ از شوهرم‌ جدا شدم‌ نمي‌دانستم‌ باردار هستم‌ بعد از اين‌ جدايي‌ بود كه‌ يك‌ روز با او تلفني‌ صحبت‌ كردم‌ و گفتم‌ كه‌ مي‌خواهم‌ موضوع‌ مهمي‌ را برايش‌ بگويم‌، اما او فكر مي‌كرد، به‌ دنبال‌ بهانه‌يي‌ هستم‌ تا دوباره‌ به‌ زندگي‌اش‌ برگردم‌ به‌ هرحال‌ نتوانستم‌ شوهر سابقم‌ را كه‌ هنرپيشه‌ معروفي‌ بود ببينم‌، به‌ همين‌ خاطر از طريق‌ يكي‌ از آشنايان‌ به‌ او خبر دادم‌ كه‌ باردار هستم‌. او از اين‌ خبر شوكه‌ شده‌ بود چندين‌ بار هم‌ از من‌ خواست‌ تا اگر پاي‌ كودكي‌ در ميان‌ است‌ آن‌ را از بين‌ ببرم‌، دوست‌ نداشتم‌ فرزندم‌ را از بين‌ ببرم‌، با اينكه‌ از شوهرم‌ جدا شده‌ بودم‌، اما هنوز به‌ او علاقه‌ داشتم‌ و مي‌خواستم‌، كودكي‌ را به‌ حاصل‌ دوران‌ زندگي‌ مشتركمان‌ بود حفظ‌ كنم‌، اصرارهاي‌ شوهرم‌ براي‌ از بين‌ بردن‌ بچه‌ فايده‌يي‌ نداشت‌ و من‌ در نهايت‌ كودك‌ را به‌ دنيا آوردم‌. دختر كوچك‌ و زيباي‌ من‌، بسيار دوست‌داشتني‌ بود اما پدرش‌ هرگز حاضر نشد او را ببيند، من‌ به‌ دادگاه‌ شكايت‌ كردم‌ چون‌ شوهرم‌ به‌ همه‌ گفته‌ بود، او دخترش‌ نيست‌ و من‌ دروغ‌ مي‌گويم‌. او حتي‌ حاضر نبود براي‌ بچه‌ شناسنامه‌ بگيرد، با شكايت‌ من‌ آزمايش‌ «ؤجئ‌» از دخترمان‌ انجام‌ شد، اين‌ آزمايش‌ از 9 نقطه‌ بدن‌ دخترمان‌ انجام‌ گرفت‌ و نتيجه‌ آزمايش‌ نشان‌ داد كه‌ او دختر من‌ و آن‌ هنرپيشه‌ معروف‌ است‌، به‌ حكم‌ دادگاه‌ شوهرم‌ مجبور شد براي‌ او شناسنامه‌ بگيرد اما با توجه‌ به‌ اينكه‌ حضانت‌ بچه‌ را خودش‌ به‌ من‌ داده‌، حاضر نيست‌ نفقه‌ او را بپردازد و من‌ كه‌ خود سربار پدر و مادرم‌ هستم‌ قادر به‌ تامين‌ هزينه‌ دخترم‌ نيستم‌.

                              با توجه‌ به‌ شكايت‌ اين‌ زن‌، قاضي‌ دادگاه‌ خانواده‌، اين‌ هنرپيشه‌ مطرح‌ سينما را به‌ دادگاه‌ فراخواند و از او خواست‌ تا در مورد علت‌ نپرداختن‌ نفقه‌ توضيح‌ دهد، اما او چون‌ نتوانست‌ توضيح‌ قانع‌كننده‌يي‌ به‌ دادگاه‌ ارايه‌ دهد، به‌ پرداخت‌ نفقه‌ دخترش‌ و همچنين‌ نفقه‌هاي‌ عقب‌ افتاده‌ او محكوم‌ شد. با تجديد نظرخواهي‌ هنرپيشه‌ معروف‌ پرونده‌ در دادگاه‌ تجديد نظر مورد بررسي‌ قرار خواهد گرفت‌. در لايحه‌يي‌ كه‌ همسر اين‌ هنرپيشه‌ روي‌ پرونده‌ قرار داده‌، آمده‌ است‌، شوهر سابقم‌ كه‌ حالا ازدواج‌ كرده‌، همچنان‌ قصد دارد فرزندمان‌ را مخفي‌ كند و حاضر نيست‌ فرزندش‌ را به‌ كسي‌ معرفي‌ كند، او با توجه‌ به‌ درآمد ميليوني‌ كه‌ از بازي‌ در فيلم‌هاي‌ سينمايي‌ دارد، حتي‌ حاضر نيست‌ هزارتومان‌ هم‌ صرف‌ هزينه‌ دخترش‌ كند و اگر اين‌ روند ادامه‌ پيدا كند، من‌ هم‌ قادر به‌ بزرگ‌ كردن‌ دخترم‌ نيستم‌ به‌ همين‌ خاطر اگر اين‌ هنرپيشه‌ حاضر به‌ پرداخت‌ نفقه‌ نباشد كودك‌ را به‌ خودش‌ خواهم‌ سپرد.

                              Comment


                              • احتمالا انتظار داريد که اين اتفاق در عربستان سعودی و يا در جای ديگری در خاورميانه محافظه کار و مذهبی رخ دهد. اما اين تل آويو (يافا) است که ميزبان اولين فروشگاه مخصوص زنان در خاورميانه است.
                                در نگاه اول با ساير فروشگاه ها تفاوتی نمی کند. زنان مشغول جستجو در بخش لوازم آرايش، لباس و کالاهای منزل هستند.

                                اما اگر دوباره نگاه کنيد متوجه تفاوت اين فروشگاه با ساير فروشگاه ها می شويد.

                                هيچ شوهر و يا دوست پسری که حوصله اش سر رفته و در انتظار باشد به چشم نمی خورد. به اولين تجربه اسرائيل در فروشگاه مخصوص زنان خوش آمديد.

                                هيچ مردی اجازه ندارد که با پله برقی وارد اين پاساژ در بنی براک، محله ای بسيار مذهبی در تل آويو، شود. هر مرد و يا پسر دهساله و بيشتر که سر از اين فروشگاه سر در بياورد وادار به ترک آن خواهد شد.

                                وانا بورکا، نگهبان ۲۹ ساله اين فروشگاه که مهاجری از رومانی است و قبلا برای پليس مخفی تايوان کار کرده، می گويد: "من آنها را دنبال می کنم و بيرون می رانم
                                او خود بايد مقررات ويژه لباس را رعايت کند: دامن گشاد و بلند که سبک اين محله محافظه کار است.

                                خريداران علاقه مند به فضای منحصر به فرد اين فروشگاه مدرن هستند که مشخصا برای خانم های مذهبی و سنتی ايجاد شده است.

                                آدينا اسلاوين که مهاجری از استراليا است می گويد: "من اينجا خيلی بيشتر احساس راحتی می کنم زيرا نبايد نگران اين باشم که کسی نگاهم می کند."

                                وی می افزايد: "علاوه بر اين فروشگاه های ديگر مملو از لباس هايی هست که برای خانم های مذهبی مثل من مناسب نيست."

                                يهودا امر، مالک ۳۳ ساله اين فروشگاه است که پيشتر آپارتمان ساز بوده است.

                                وی با ابراز رضايت از درآمد فروشگاه خود می گويد: "اين همان چيزی است که اهالی اين منطقه می خواهند. آنها می خواهند بتوانند لباس زير و لوازم آرايش خود را تهيه کنند بدون آنکه نگران چشم چرانی مردها باشند."

                                مريم ماشياک و دختر ۱۶ ساله اش مشغول خريدن کلاه هستند. آنها می گويند که حتما برای خريد بيشتر به اين فروشگاه باز خواهند گشت.

                                خانم ماشياک می گويد: "من قطعا به دوستانم هم توصيه می کنم از اينجا خريد کنند."

                                او می افزايد: "کلاه سمبل عفت و فروتنی برای زنان متاهل است و شما در اينجا می توانيد در کمال آرامش و بدون آنکه نگران آن باشيد که مردان شما و موهايتان را بدون حجاب ببينند، کلاه خود را انتخاب کنيد
                                پنينا گرينبرگ مدير فروشگاه مخصوص زنان می گويد که اين فروشگاه خدمات اجتماعی مهمی ارائه می کند. در اين محله مردان بخش اعظم وقت خود را به دعا خواندن می گذرانند و زنان امکانات چندانی برای تفريح و سرگرمی ندارند
                                وی می گويد: "من رضايت را در صورت های زنان و برق را در چشمانشان می بينم."

                                او می افزايد: "زنان هر کجا که باشند زن هستند. خريد کردن جزئی از طبيعت آنهاست."

                                جامعه يک ميليون نفری يهوديان به شدت مذهبی اسرائيل که دارای سنتی چند صد ساله هستند، بازار خوبی برای بازرگانانی است که خدمات و کالاهای قرن بيست و يکم را با عادات مذهبی آنها انطباق می دهند.

                                در حال حاضر يک نوع تلفن سيار "کوشر" (حلال) وجود دارد که به تاييد مقام های مذهبی اسرائيل رسيده است. اين تلفن امکان برقراری ارتباط با شماره تلفن های ويژه ملاقات با خانم ها را نمی دهد.

                                و دست اندرکاران اولين فروشگاه مخصوص زنان در اسرائيل معتقدند که اين فروشگاه احتمالا الگويی برای تاسيس فروشگاه های مشابه خواهد شد

                                Comment

                                Working...
                                X